زندگی غمکده ای بیش نبود / بهر ما جز غم و تشویش نبود
به کدام خاطره اش خوش باشم / که کدام خاطره اش نیش نبود .
.
چه سخته در جمع بودن ولی در گوشه ای تنها نشستن
به چشم دیگران چون کوه بودن ولی در خود به آرامی شکستن . . .
.
.
.
ساکنان دریا پس ار مدتی صدای امواج را نمیشنوند
چه سخت است قصه عادت . . .
.
.
.
روزگاری جاده ای بودم غرق تردد ، جاده ای که از رفت و آمد لحظه ای خالی نمیشد
من که بسیار غریبان را به آبادی رساندم ، عاقبت خود ماندم و ویرانه و تنهائی خود . . .
.
.
.
سنگ هائی که من از یاد تو بر دل میزدم ، خانه ای میشد اگر خانه بنا میکردم . . .
.
.
.
زندگی ام یه سان پروانه ایست که دور شمعی خاموش پرهایش میسوزد
و من چه بیهوده به فکر نشسته ام حسرت پرواز را . . .
.
.
.
پروانه به دور شمع چرخید و بال و پرش سوخت ، بیچاره از این عشق
فقط سوختن آموخت . . .
.
.
.
چه خوب بود همه آدمها میفهمیدند فبل از اینکه فسیل شوند ، به یکدیگر محبت کنند . . .
.
.
.
روزی با خودم فکر میکردم که اگر او را با غریبه ای ببینم شهر را به آتش میکشم
اما الان حتی حاضر نیستم کبریتی روشن کنم تا ببینم او کجاست . . .
.
.
.
شبیه برگ پائیزی پس از تو قسمت بادم / خدا حافظ ولی هرگز نخواهی رفت از یادم . . .
.
.
.
دل من در سوگ یاران ماتم گرفته / گل من پژمرده در باد فصل بهاران غم گرفته
اینجا غمگینن شب در کمینن یار من کو ؟ یاری نمیبینم . . .
.
.
.
آنسوی ناکامی ها خدائی هست که داشتنش برای همه
جبران همه نداشتن هاست . . .
.
.
.
ابر هم در بارشش قصد فداکاری نداشت / عقده در دل داشت روی خاک خالی کرد و رفت
.
.
.
نخواستم با غم بسازی نخواستم هیچی نگی
نخواستم درد دلتو دیگه با هیچکی نگی
آخه عشق اجبار نیست تو زندون من نمون
حالا که فکر رفتنی ، دیگه از موندن نخون . . .
.
.
.
زندگی دفتری از خاطره هاست یک نفر در دل شب ، یک نفر در دل خاک
یک نفر همدم خوشبختی هاست یک نفر همسفر سختی هاست
و تو بدان عشق فراموش کردنی نیست . . .
.
.
.
بگو چی شد که قلبت خالی شد از حضورم / مگه باهات چه کردم که میشکنی غرورم
بگو چی بود گناهم چی بوده اشتباهم / که اینگونه گذشتی از منو از نگاهم . . .
.
.
.
ای چرخ و فلک دوندگی ما را کشت / بر درگاه خالق بندگی ما را کشت
این زحمت روزگار ، این منت خلق ، ای مرگ بیا که زندگی ما را کشت . . .
.
.
.
گرچه محتاجیم ، چشم اغنیا بر دست ماست
هر کجا دیدم آب از جو به دریا میرود . . .
راستی من مدیر مدیر این وبلاگ هستم و یه تقاضا از شما داشتم اگه اهل آبادان هستید لطفا این رو بخونید
اسمم عرفانه و فامیلم کیانمهر من حدود دو ماه بود که یه دوست دختر داشتم به نام نازی اون میرفت زبان سرا که تو امیریه لطفا اگه اگه میشناسیش و دوستشی یا هم کلاسیشی یا همسایشی به من زنگ بزن اگه ترو خدا دارم میمرم از دوریش راستی خونشون تانکی دو .دوباره میگم زبان سرا میره اسمش نازیه
اینم شماره ی منه لطفا فقط اگه میشناسیش زنگ بزن
09375620211
ترو خدا
تروخدا
تروخدا
تروخدا
تروخدا
تروخدا
تروخدا
تروخدا
تروخدا
تروخدا
ترو خدا
تروخدا
تروخدا
تروخدا
ترو خدا
تروخدا
تروخدا
تروخدا
ادامه ی اس ام اس ها در ادامه مطلب
دانلود-دانلود نرم افزار.سرزمین دانلود...
ما را در سایت دانلود-دانلود نرم افزار.سرزمین دانلود دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : عرفان romanoos بازدید : 116 تاريخ : دوشنبه 9 مرداد 1391 ساعت: 18:48